روبیگپ با امین آرامش، بنیانگذار پادکست کارنکن و معلم مسیر شغلی

نوشته شده توسط
بهار رضوی
در تاریخ۱۴۰۲/۱۱/۱۸

روبیگپ جلسه‌ای هفتگی‌ هست که برای دانشجویان روبیکمپ برگزار می‌شود؛ هر بار ما میزبان یکی از افراد موفق در اکوسیستم استارتاپی هستیم و در گپ‌وگفت با او، با تحصیلات، شغل و مسیر زندگی اون فرد آشنا می‌شویم.سعی داریم طی این جلسات دانشجوها با ایده‌های جدید و بزرگ آشنا شوند و از افراد موفق الگو بگیرند و و برای آینده بهتر هدف‌گذاری کنند.مهمان این روبیگپ آقای امین آرامش، بنیانگذار پادکست کارنکن و معلم مسیر شغلی هستند. در ادامه این بلاگ می‌تونید خلاصه گفت‌وگو با ایشان را بخونید.

نوجوان‌ها چجوری می‌توانند برای آینده آماده شوند؟

در حال حاضر، روند کار کردن و یادگیری مثل قدیم نیست. مثلا اگه قبلا مدتی درس می‌خواندیم و برای سالیان سال جایی استخدام می‌شدیم و کار می‌کردیم، الان این روش جوابگو نیست. چرا که اگه همزمان یاد نگیریم و خودمان را با اطلاعات جدید آپدیت نکنیم، به راحتی جایگزین می‌شویم. به مرور زمان کسی که مهارت استفاده از ابزار دارد، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند و ارزش یادگیری، اینجا خودش رو نمایان می‌کند.

در حالی که ما وظیفه داریم خودمان را آماده یادگیری کنیم، والدین و حتی ساختار جامعه هم باید این مهارت را داشته باشند که این اتفاق فرد به فرد منعکس شود. در چنین شرایطی خیلی دردآور هست که کاری که انتخاب میکنی برای یک عمر در آن یادگیرنده باشی را دوست نداشته باشی. در واقع برایت کار نباشد، تفریح یا به اصطلاح "کارنکن" باشد.

تو تنها در صورتی می‌توانی همیشه یادگیرنده باشی، که به اون کار علاقه داشته باشی. حتی می‌توان ادعا کرد که کار حتی از شریک عاطفی یا شریک زندگی مهم‌تر هست. اگر به این نتیجه رسیده‌ایم که با کسی که دوستش نداریم، نمی‌توانیم یک عمر وقت بگذارنیم، خیلی عجیب است که تصور کنیم با کاری که دوستش نداریم می‌توانیم تا آخر عمر زندگی کنیم. به نظرم شغل از موضوعات خیلی مهمی هست ولی متاسفانه زیاد بهش پرداخته نشده است. علاوه‌بر معیارهای کلی که برای شغل داریم، اینکه حین انجامش حال خوبی داشته باشیم اهمیت خیلی زیادی دارد. الان نمی توان مثل دهه‌های گذشته فکر کرد که با دانشگاه رفتن و مدرک گرفتن شغل خوبی خواهیم داشت. چون عملا مسیر شغل خوب همیشه از دانشگاه نمی‌گذرد و همین‌طور توقع ما خیلی زیاد شده. مثلا نمونه‌های زیادی از افرادی هستند که شغل حقوق‌دار، بیمه‌دار، با امنیت و غیره دارند، اما با آن شغل خوشحال نیستند. بنابراین سعی داریم که امروز به این موضوع بیشتر بپردازیم.

من یک لیست از "چه باید کرد؟"ها آماده کردم و در ادامه درموردشان توضیح خواهم داد:

  1. هیچ فردی نمی‌تواند با قاطعیت تمام شغل‌های آینده را پیش‌بینی کند.

به نظر من آینده اصلا شبیه گذشته نیست، حداقل شبیه امروز است. برای مثال، قضیه ابداع هوش مصنوعی خیلی شبیه اینترنت هست. قبل از به وجود آمدن اینترنت، انسان‌ها درکی از تغییری که اینترنت قرار بود به وجود بیاره نداشتند. صرفا در این جهت فکر می‌کردند که قرار است کاری که قبلا انجام می‌دادیم را کمی سریع‌تر انجام بدیم. اما اینترنت فقط همین نبود! کلی تغییرات دیگر به وجود آورد. به نظرم داستان هوش مصنوعی به همین میزان غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود.

حالا نکته دوم اهمیت پیدا میکنه! وقتی که میدانیم آینده قابل پیش‌بینی نیست و صرفا باید برایش آماده باشیم.

  1. باید چند ابر مهارت یا متا اسکیل را به عنوان دانش اولیه بلد باشیم.

نکته دوم وظیفه ی تک تک ماست. هر فرد باید تعدادی مهارت اولیه خیلی مهم داشته باشد که با داشتن آنها، مهارت‌های دیگر را راحت‌تر یاد بگیرید.

مهارت اول: یادگیرنده بودن!

ما باید یک ماشین توقف ناپذیر یادگیرنده باشیم. نه تنها برای رقابت با انسان‌ها! شغل‌های زیادی هستند که به زودی با هوش مصنوعی ترکیب می‌شوند و در واقع از بین میروند! تو باید از امتیازات انسانی خودت به درستی استفاده کنی که لازمه‌اش اینه که حتما یادگیرنده مستمر باشی.

یادگیرنده به این معنی که در زمان خیلی کم، از صفر حوزه‌ای را در دست بگیری. مثلا چند سال تحصیلات دانشگاهی برای یادگیری یک زبان برنامه نویسی یادگیرنده بودن محسوب نمی‌شود. من اصطلاح «یادگیری چریکی» را به کار می‌برم. در بلاگم می‌توانید بیشتر درموردش بخوانید.

مهارت دوم: توانایی انجام کار عمیق!

امروزه انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: گروه اول، عده‌ای که با توجه پروداکت می سازند. گروه دوم آدم هایی که توجه‌شان را به رایگان در اختیار گروه اول قرار میدهند تا به این وسیله ثروتمند شوند.

مزیت اصلی ما در دنیای جدید "خلق کردن" است. اگر می خوای برنده‌ی بازی باشی، باید بتوانی کار عمیق انجام بدی و با توجه یک چیزی خلق کنی. افرادی که می‌توانند خلق کنند، خیلی سریع از دیگران متمایز می‌شوند و شما بدون کار عمیق نمی‌توانید خلق کنی.

مهارت سوم: تصمیم‌گیری!

در دنیایی که گزینه‌های خیلی زیادی داری، باید تصمیم گیرنده خوبی باشی و درست انتخاب کنی. در دنیایی زندگی می‌کنیم که انتخاب زمین بازی خوب بسیار بسیار بیشتر از خوب بازی کردن اهمیت دارد. مثلا اگر شما بیست سی سال پیش بودید، تو هر زمینه‌ای خوب بازی می‌کردی، به دستاورد خوبی می‌رسیدی. مثلا در زمین پزشکی، در زمین وکالت؛ مهندسی، مغازه‌داری و … بازی می‌کردی، دستاورد خوبی داشت. ولی امروز کلی آدم هستند که خوب بازی می‌کنند، ولی چون در زمین خوبی بازی نمی‌کنند تاثیر چندانی ندارد. مثلا، من می‌توانستم در زمین استاد دانشگاه شدن و کار تحقیقاتی دانشگاه خیلی خوب بازی کنم، ولی از لحاظ مالی و اثرگذاری و حتی حال خوب، بعید بود به یک دهم چیزی که امروز دارم برسم. پس مهارت تصمیم‌گیری خیلی مهمه!

مهارت چهارم: شاد بودن!

حال روحی شما فقط تابع تصمیمات شخصی نیست. قطعا شرایط ناپایدار کشور و اخبار منفی در روحیه تاثیر منفی می‌گذارد. با این حال درصدی از احساسات ما مربوط به خودمان است و این موضوع شاد بودن کاملا "مهارت" است؛ یعنی قابل یادگیری هست و برای یاد گرفتن نیاز به زمان دارد. در عین حال که مهارت سختی است، باید سعی کنیم این مهارت را در خودمان تقویت کنیم. معمولا فکر می‌کنیم یادگیری مثلا یک زبان برنامه‌نویسی سخت‌ترین کار به حساب می‌آید، در حالی که یادگیری مهارت‌های‌نرم درون‌فردی بسیار دشوارتر است.

  1. تجربه، ابزار خودشناسی شماست.

همیشه در حال تجربه کردن باش. مخصوصا در دوران نوجوانی، تجربه جدید داشتن کمک خیلی زیادی به شناخت فردی شما می‌کند. حتی اگر آن تجربه دستاورد زیادی برایت نداشت، حداقل خودت را بیشتر می‌شناسی! حتی خودشناسی هم جز Super Power هایی هست که ۹۰درصد افراد هم آن رو ندارند. از منظر دستاوردها در مسیر شغلی هم، فردی که خودش و علایقش را می‌شناسد، راحت‌تر می‌تواند برای کارش وقت بگذارد و به دستاوردهای بیشتری می‌رسد. در قسمت "علاقه"‌ی سری طراحی مسیر شغلی پادکست کارنکن، به طور مفصل در مورد این موضوع توضیح داده‌ام.خلاصه که در حال تجربه کردن باش.

  1. وقتِ شناختنِ دنیای بیرون است!

حال که خودت را شناختی، باید اطرافت را بشناسی! احتمالش کم نیست که در حال حاضر، حتی نام شغلی که باعث رضایت تو می‌شود هم به گوشت نخورده باشد! بدهی جدی که همه ما به خودمان داریم، این است که شغل‌های مختلف را بشناسیم. برای این شناخت، نظام آموزش رسمی و خانواده هیچ کمکی نمی‌کنند؛ بلکه ممکن است مانع هم بگذارند! غیر قابل پذیرش است که به عنوان یک جوان در سال‌های آینده و زمانی که دیر شده باشد، شغلی که به آن علاقه‌مند هستی را پیدا کنی.

از کجا بشناسیم؟ کلی چنل منبع فارسی و انگلیسی مثل چنل یوتیوب راه افتاده که با آدم‌های مختلف در حوزه‌های مختلف صحبت می‌کند. استفاده از این منابع می‌تواند جز روتین‌ باشد، مثلا با مشخص کردن هدف و یادگیری در زمان‌های گوناگون سعی کنی شغل‌های مختلف را به اطلاعاتت اضافه کنی.

  1. روابط انسانی باکیفیت، بیشتر از چیزی که تصور می‌کنیم مهم هستند!

ما باید یاد بگیریم با دیگران تعامل کنیم. چرا تعامل با دیگران اهمیت دارد؟ دانشگاه هاگوارد طی یکی از طولانی‌ترین آزمایشات انجام شده این موضوع رو ثابت کرده. از آزمایش از دهه ۱۹۳۰، ۱۹۴۰ در حال انجام بوده و مدیر پروژه در یک ویدیو Teld Talk آن را شرح می‌دهد. با سرچ کردن عبارت Harvard Grant Study Ted Talk می‌توانید آن را ببینید. موضوع این پروژه، شاخص‌هایی برای پیش‌بینی حال خوب انسان‌هاست. این آزمایش توسط سه مدیر (که حتی دو نفرشان هم فوت شده‌اند) خانواده و فرزندان آنها انجام شده و از هزار دانشجوی دانشگاه هاروارد شروع شده و به مرور بیشتر شده. این پروژه طی آزمایش‌های فیزیکی یا اقدامات غیرمادی انجام شده و در نتیجه آزمایش، به این نتیجه رسیدند که «روابط انسانی باکیفیت» بیشترین تاثیر را در احوال خوب انسان‌ها دارد.

انسان طوری خلق شده که در رابطه و معنا دادن به زندگی دیگران، به زندگی خودش معنی می‌دهد. علاوه بر زمان خلوتی که هر فرد به عنوان حقوق اولیه‌اش دارد، روابط انسانی با کیفیت هم جز اصلی‌ترین نیازهاست. این افرادی که در ارتباط آنها هستیم به چند دسته تقسیم می‌شوند:

گروه اول: آدم‌های عزیزی که دلسوز هستند ولی آگاه نیستند.

وهله اول، اعضای خانواده هستند و شیوه تعامل با این افراد تاثیر خیلی پررنگی در حال خوب ما دارد. حتی اگه از دید احترام به بزرگ‌تر یا کار اخلاقی به آن نگاه نکنیم، خودمان می‌دانیم که احساس خوب ما چقدر تحت تاثیر کیفیت تعامل با خانواده‌‌مان است. عملا تا زمانی که نتوانیم با خانواده درست تعامل کنیم، هیچ‌کدام از متا اسکیل‌های قبلی را هم نمی‌توانیم به دست بیاوریم.

گروه دوم: دوستان و رفیقان

شاید اون قدر که این موضوع اهمیت داره بهش پرداخته نشده، ولی سعی کنید که دوست و رفیق داشته باشید. این موضوع به اندازه اولین نیازهای انسان اساسی و مهم است. تنها بودن مزیتی ندارد و همه ما میدانیم داشتن حداقل یک دوست صمیمی و خوب چقدر بر احوالات ما تاثیر مثبت می‌گذارد. در حالتی که در شبکه‌های اجتماعی به این موضوع اصلا بها داده نمی‌شود. حتی از منظر شغلی هم نگاه کنیم، شبکه روابط ما به کارمان هم خیلی مربوط است. من هنوز شبکه ارتباطی که در دوره دانشجویی و دبیرستان داشته‌ام را در شغلم دارم.

گروم سوم: رفاقت‌های یک‌طرفه!

درست است که تغییر محیط، مثلا از شهر به روستا، ناخودآگاه دنیای ما را بزرگت‌تر می‌کند، اما صرفا لازم نیست به صورت فیزیکی جابه‌جا شویم تا دنیای‌مان بزرگ‌تر شود! می‌توانیم یک‌طرفه با فردی رفاقت کنیم. وقتی که به واسطه اختیاری که اینترنت به وجود آورده، پای صحبت انسان‌های ارزشمند می‌نشینی، در واقع در حال گفت‌وگو با مذل ذهنی اون فرد هستی. می‌توانیم از این جهت به صورت مستمر منبعی برای یادگیری قرار دهیم. زمانی که توان مهاجرت فیزیکی را نداریم، چرا مهاجرت ذهنی را از خودمان دریغ می‌کنیم؟

بهترین ابزارهای برای این هدف، یوتیوب و پادکست است. حتی یکی از اهداف ناگفته من برای تولید پادکست کارنکن این بوده که بتوانم بستری را فراهم کنم که به واسطه دنیای اینترنت، با افرادی که تعامل در به صورت واقعی سخت است، راحت‌تر همنشین شویم و از تجربیاتشان کمک بگیریم.

گروه چهارم: افراد نه چندان نزدیک و نه چندان دلسوز!

مثال این گروه، فامیل یا آشنایانی هستند که سالی یک‌بار در اثر مناسبتی آنها را می‌بینیم. صرفا نیاز نیست زیاد خودمان را برای این افراد توضیح دهیم، زیرا آنچنان مثل اعضای خانواده نزدیک یا دلسوز نیستند و حتی قرار نیست با این کار قانع شوند. به نظرم بهترین راه برای تعامل با این افراد استراتژی لبخند هست. نیازی نیست آنها را قانع کنی یا ثابت کنی در جای درستی هستی یا نه. صرفا می‌توانیم با گفتن "باشه" و لبخند، از کنارشان بگذریم.

اهمیت تعامل کردن

این رو هم به یاد داشته باشید، در تعاملات انسانی، هر زمان فکر کردید طرف مقابل متوجه صحبت شما نمی‌شود، دوباره فکر کن؛ تو داری اشتباه می‌کنی. اگر دوباره به این نتیجه رسیدی که طرف مقابل باز هم منطق تو را درک نمی‌کند، باز هم شکل دیگری به مسئله دقت کن. چون زمانی که به این نتیجه برسی که طرف مقابل، درک نمی‌کند، دیگر راهی برای گفت‌وگو نداری. تو به تعاملی که باید بینتان شکل بگیرد، نیاز داری. حتی اگر از درب نمی‌توانی وارد تعامل شوی، باید سعی کنی از پنجره داخل بشی. این یک توصیه اخلاقی نیست، بلکه پیشنهادی‌ست در جهت افزایش منفعت شخصی تو. حتی بین والد و فرزندی که شما هستید، تعاملی وجود داره و هر شخص در مقابل این تعامل، مسئولیت‌هایی دارد.

از طرفی ممکنه به مرور زمان و به واسطه توسعه مدل ذهنی‌تون، فکر کنید ارتباط برقرار کردن با افرادی که این طرز فکر را ندارند سخت می‌شود. در چنین مواقعی، هیچ‌وقت "نگاه بالا به پایین" نداشته باش. چون از مهم‌ترین عامل‌هایی که باعث این تفاوت شده، قطعا شانس بوده. مثلا شرایط خانوادگی در وضعیت شروع بازی خیلی تاثیرگذار است. ما خانواده، محل زندگی و خیلی عوامل تعیین کننده‌ زندگی‌مان را "انتخاب" نمی‌کنیم و صرفا به وسیله شانس رقم می‌خورد. پس همان‌طور که برای دستاوردهای مالی و جایگاهی آنچه در دسترس ما نیست، اسمش را شانس میگذاریم، نقطه شروع مدل ذهنی آدم‌ها هم تا حدی در دست خودشان نبوده و به وسیله شانس رقم خورده. هر چند که این موضوعی دلیلی بر عدم تلاش آنها نیست. وقتی از این منظر نگاه کنی و خودت را جای آنها بگذاری، متوجه خواهی شد که جایی برای خشم نیست، در بدترین حالت، احساس ترحم برای کوچک بودن دنیای اون فرد به وجود خواهد آمد.

این یک خلاصه از گفت‌وگوی روبیکمپ با آقای امین آرامش بود. روبیگپ‌ها هر دو هفته یکبار در سایت، یوتیوب و کست‌باکس روبیکمپ منتشر می‌شوند. از طریق این لینک میتونید ریکورد این جلسه رو ببینید.

با برای فردای بچه‌های ایران